هی میگم من نمیرم خونه خاله پرونده زمینو بگیرم
هی این مادر من عملا شاخ کرد تو جیبم که برو و زود برگرد و...
قریب به بیست دقیقه این دختر خالم منو دم در نگه داشته به حرف
بعد گفته بیا تو تا پرونده رو پیدا کنم

باز دوباره چقدر تو خونه معطل شدم



بعد اومدم خونه غرغر مادرمو باس بشنوم که چرا دیر اومدی
.
خو مگه تقصیر منه که این یکی دوست پسر مبینا با بقیه دوست پسراش فرق داره!

به حق همین وقت عزیز ایشالله ولش کنه
